کارم بجایی رسیده که زنگ اول رو میخونم
زنگ بعد رو با دعا و سومی رو با نذر پشت سر میزارم ^_^
چهارمی دیگه لامصب نمیشه کاریش کرد :))
.
.
ﺗﻮی ﺑﻴﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺍﺯ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ ﭼﺖ ﺷﺪﻩ ؟
ﺑﺎ ﻫﺰﺍﺭ ﻧﺎﺯ ﻭ ﺍﻓﺎﺩﻩ ﮔﻔﺖ : ﺗﻮﻱ ﺟﻜﻮﺯی ﺑﻮﺩﻡ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﻴﺎﻡ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺧﻮﺭﺩﻡ ﺯﻣﻴﻦ ﺳﺮﻡ ﺷﻜﺴﺖ
ﺧﻮﺍﻫﺮﺵ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﻃﺮﻑ ﺩﺍﺩ ﻣﻴﺰﻧﻪ ﻣﻴﮕﻪ : ﺩﺭﻭﻍ ﻣﻴﮕﻪ ﺗﻮی ﺻﻒ ﻧﺬﺭی ﻗﺎﺑﻠﻤﻪ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺗﻮ ﺳﺮﺵ
.
.
دردناک ترین لحظه ی زندگی اون وقتیه که سیب زمینی سرخ شده های
روی قیمه با قیمه مخلوط میشن و ترد بودنشونو از دست میدن
.
.
حسی که کلمه «آهــــا» به ساسی مانکن می ده،
کلمه «غـــوودا» به بروسلی مرحوم نداد!
.
.
تو خونه ما هر کی عطسه میکنه به جای اینکه دستشو جلو صورتش بگیره
بقیه دستشونو جلو صورتشون می گیرن